شیرهای سفید؛ حیوانات باشکوه حیات وحش آفریقا (+عکس)
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۷۷۳۲۱۶
پولنیوز - شاید وجود شیر سفید در نگاه اول بیشتر به یک افسانه شباهت داشته باشد، اما ظاهرا در بخشهای از پارک ملی کروگر قابل رؤیت است. مخلوقاتی شگفت انگیز که در نزد مردمان بومی این منطقه مقدس شمرده میشوند.
شیر، سلطان بلامنازع جنگل و یکی از باشکوهترین اعضای خانواده گربه سانان است. یکی از لذتهای فراموش نشدنی و اهداف همیشگی از سفرهای سافاری (دست کم آن دسته که در آفریقا برگزار میشوند)، تماشای این مخلوق قدرتمند در زیستگاه طبیعیش است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در گوشه و کنار قاره سیاه مقاصد گردشگری متعددی وجود دارند که امکان تماشای این موجودات فریبنده را در اختیار گردشگران قرار میدهند. یکی از این مقاصد معروف «پارک ملی کروگر» (Kruger National Park) در آفریقای جنوبی است که به راستی بهشتی بینظیر برای تجربه سافاری و به ویژه تماشای شیرها است.
در لبهی غربی پارک ملی کروگر، منطقه تیمبِواتی (Timbavati Game Reserve) واقع شده است. این منطقه حفاظت شده طبیعی و البته خصوصی پهناور، یک بهشت واقعی برای تماشای حیات وحش این منطقه و به ویژه حیوانات بزرگ و معروف آفریقایی است. در گوشه و کنار این ناحیه گلههای فیل و بوفالو در اطراف گودالهای آب دور هم جمع میشوند، شیرها با افتخار در میان علفزارها قدم میزنند و پلنگها در میان سایهی شاخ و برگ درختان از نظر پنهان میشوند. اما این منطقه به دلیل حضور جانوری خاص و کمیاب به شهرت رسیده، بهطوری که حتی نامش با توجه به این حضور افسانهای انتخاب شده است. در زبان بومی تیمبواتی به معنای جایی است که چیزی مقدس و آسمانی از بهشت به زمین آمده است و این مسئله با توجه به حضور شیرهای سفید معنادار میشود.
اگر به دنبال تجربه سافاری در آفریقا و به ویژه بازدید از پارک ملی کروگر هستید و دوست دارید به هر شکل ممکن به تماشای پنج جانور مهم و ارزشمند این قاره بروید، این مکان دقیقا همان جایی است که شما را به هدف اصلیتان میرساند.
کروگر خود یک انتخاب عالی برای سافاری دوستان است و منطقه تامباواتی حتی یک سافاری به مراتب منحصربفردتر را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد که به سادگی فراموش شدنی نیست. در این میان در حالی که در برخی از مناطق مثل «سابای سندز» (Sabi Sands)، مکانی ایدهآل برای تماشا و رصد حرکات یوزپلنگها مهیا شده است، تیمبواتی بهعنوان خانه و زیستگاه شیرهای سفید نادر، زیبا و شگفت انگیز شناخته شده و از این نظر اسم و رسمی بهم زده است.
اما داستان شیرهای سفید نخستین بار در دههی ۱۹۷۰ مورد توجه عموم قرار گرفته و به سرخط خبرها تبدی شد. در این میان انتشار کتاب «شیرهای سفید تیمبواتی» (The White Lions of Timbavati) به قلم «کریس مک براید» (Chris McBride) که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، نقشی مهم در جلب توجه عمومی داشت. واقعیت این است که تا قبل از انتشار این کتاب، خبری از حضور یا مشاهدهی شیرهای سفید نبود، هرچند که داستان مردمان بومی این منطقه متفاوت بود. در واقع براساس داستانهای فولکلور مردمان محلی تسونگا (Tsonga)، شیرهای سفید قرنها است که این منطقه را به قلمروی خود تبدیل کردهاند، مخلوقاتی باشکوه و آسمانی که از نظر این مردمان بومی بهعنوان ارواح مقدس پادشاهان گذشته شناخته میشوند.
رنگ منحصربفرد شیرهای سفید محصول یک جهش ژنتیکی است. در واقع وجود یک ژن مغلوب عامل اصلی وجود شیرهای سفید است، همان ژنی که نقشی مهم در تولد ببرهای سفید رنگ دارد. در اینجا هر دو والد باید حامل این ژن باشند و همین مسئله باعث شده که شیرهای سفید مخلوقاتی به شدت کمیاب باشند. این مسئله باعث شد که برای سالهای خبری از حضور یا مشاهده شیرهای سفید نباشد تا اینکه در سال ۲۰۰۶ و در منطقه تیمباواتی یک جفت توله شیر سفید از شیر مادهای به رنگ طبیعی متولد شدند.
در این میان بهتر است این نکته را مد نظر قرار دهید که شیرهای سفید با شیرهای آلبینو تفاوت دارند. شاید خز آنها سفید رنگ باشد، اما رنگ چشمان آنها به رنگ چشم شیرهای دیگر یعنی همان قهوهای طلایی معمول است. هر چند گاهی اوقات شاهد چشمانی به رنگ آبی هیپنوتیزم کننده نیز هستیم.
اما آیا رنگ سفید باعث بروز مشکلاتی در زندگی شیرها شده و شرایط را برای آنها سخت کرده است؟ پرواضح است که وجود این رنگ غیرمعمول زندگی شیرها را تحتالشعاع خود قرار میدهد. وقتی شیرها در دوران کودکی به سر میبرند، رنگ سفید آنها باعث میشود که در میان علفها طلایی رنگ نمود بیشتری داشته باشند. هرچند در این عین حال این رنگ به آنها کمک میکند که در بستر سفید رودخانه به خوبی استتار کنند. یا وقتی زمینهای سرسبز در طول فصل خشک رنگ و لعابشان را از دست داده و حالتی رنگ پریده به خود میگیرند، فرصتی عالی برای کمین کردن و پنهان شدن را در اختیار آنها قرار میدهد.
اما در دوران بزرگسالی شاید حتی این رنگ به ویژه هنگام شکار، موهبتی خدادادی در نظر گرفته شود. چرا که شکار آنها شاید در نخستین لحظات از مشاهده این رنگ غیرطبیعی شگفتزده و گیج شده و فرصتی عالی برای به دام انداختن طعمه را در اختیار جانور قرار دهد.
اگرچه تاکنون بیشتر شیرهای سفید در منطقه تیمبواتی مشاهده شدهاند، اما به نظر میرسد رفته رفته اوضاع در حال تغییر است. به طوری که در سپتامبر سال ۲۰۱۴ یک توله شیر سفید در «سینگیت کروگر» (Singita Kruger) مشاهده شد، منطقهای خصوصی که در شرق تیمبواتی و در نزدیکی پارک اصلی یعنی پارک ملی کروگر واقع شده است. این نخستین بار بود که شیرهای سفید در بیرون ناحیه تیمبواتی بزرگ مشاهده شدند.
اما سرگذشت دو توله شیر سفید کمیاب داستان ما چه شد؟ ظاهر یکی از شیرها به دلیل حادثهای طبیعی جان خود را از دست داده است، اما توله شیر دیگر اکنون یک نر جوان است که خوشبختانه تاکنون جان سالم به در برده و هنوز هم گهگاه در اطراف این ناحیه مشاهده میشود.
نظر شما در مورد حضور شیرهای سفید در طبیعت چیست؟ آیا شما هم دوست دارید شانس تماشای یکی از این مخلوقات منحصربفرد و کمیاب را به دست آورید؟ نظرات خود را با ما نیز در میان بگذارید.
منبع:کجارو
منبع: پول نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۷۷۳۲۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دینگونک؛ هیولایی مرموز که استعمارگران را میترساند! (+عکس)
این هیولاماهی وحشتناک بود، طول آن حداقل ۴ یا شاید ۵ متر بود. سر بزرگ آن بسته به اینکه از چه کسی و در چه زمانی میپرسیدید، شکلی شبیه پلنگ، سگ یا سمور داشت. این حیوان از دم قوی و پهن خود برای عبور از جریان رودخانههای شرق آفریقا استفاده میکرد.
به گزارش فرادید، برخی گزارش کرده بودند که عاجش مثل عاج یک شیر دریایی سفید و بلند و فلسهایش مانند یک آرمادیلو نفوذناپذیر بود. پاهایش به بزرگی یک اسب آبی بود. بله تعجب نکنید این ماهی چهارپا داشت، اما چنگالهایش به تیزی چنگالهای تیرکس بود! جان آلفرد جردن درباره پاهای این جانور میگوید: «همان ثانیهای که روی دمش ایستاد، به قدری ترسیده بودم که نتوانستم به پاهای او دقت کنم.»
جردن در چادر نشسته بود و پیپ میکشید، در حالی که طوفان تابستانی در مستعمرات بریتانیا در شرق آفریقا کولاک میکرد. اوایل سال ۱۹۰۹ او این جانور قدیمی مخوف را توصیف کرده بود؛ جانوری که به گفته خودش آن را یک یا شاید چند سال قبل، حین شنا کردن وسط انشعابی که دریاچه ویکتوریا را تغذیه میکرد، دیده بود.
اینطور به نظر میرسید که جردن، شکارچی معروف حیوانات بزرگ بریتانیایی و شکارچی بدنام عاج، مشغول آب و تاب دادن به داستانی برای میزبانش، اِدگار بیچِر برانسون، شکارچی آمریکایی است. اما برانسون از کارکنان جردن پرس و جو کرد و فهمید گزارشهای آنها متفاوت است. او گزارش داد برخی از مردم بومی سواحل شمالی دریاچه ویکتوریا این هیولاماهی را «دینگونِک» مینامند.
جردن تنها مسافر سفیدپوستی نبود که از مواجهه با دینگونک خبر میداد. سال ۱۹۰۰، کلِمِنت هیل، ناظر بریتانیایی تحتالحمایه آفریقا، سوار یک کشتی بخار در آبهای شمال شرقی دریاچه ویکتوریا بود که چیزی با سر و گردن از اعماق دریا بیرون آمد و سعی کرد یک ملوان را از سینه کشتی بیرون بکشد.
یکی از نویسندگانی که داستان را پس از مرگ هیل بازگو کرده، خاطرنشان میکند: «او کاملاً مطمئن بود این جانور تمساح نیست.» این گزارش به داستانهای افراد دیگر از مواجههشان با این هیولاماهی، به افسانههای رو به رشد دینگونک در دهه ۱۹۱۰ اضافه شد.
گفته میشود دینگونکها در انشعابات دریاچه ویکتوریا زندگی میکنند، مانند رود ویکتوریا نیل، نزدیک جینگا، اوگاندا که در تصویر میبینید
این لحظهای بود که اروپاییها و آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که در آفریقا هر چیزی ممکن است پیدا شود، مهم نیست چقدر ترسناک یا خارق العاده! این خاک فقط زیستگاه فیلها و اسبهای آبی نبود، بلکه محل زندگی فیلها و اسبهای آبی کوتوله نیز بود که اکنون در باغ وحشهای لندن و نیویورک به نمایش گذاشته شدهاند. برای ذهن استعماری کاملاً منطقی بود که هنوز در اعماق آفریقا چیزهای زیادی برای کشف کردن وجود دارد.
سال ۱۹۱۷، جردن درباره رویارویی با یک دینگونک نوشت: «مقابل من یک هیولای کاملاً ناشناخته وجود داشت که من نخستین نفری بودم که باید آن را ضبط میکرد.» او همان رویکرد را به آن موجود داشت که اکثر کاشفان سفیدپوست در کل قاره آفریقا دارند: هیجان مالکیت بر او چیره شد. او تفنگش را بلند کرد و به دینگونک درست پشت گوش پلنگی اش شلیک کرد. به نظر میرسد تمام داستانهای رویارویی یک کاشف سفیدپوست با این موجود با شکار به پایان میرسد.
جردن نوشته است: «سپس یک اتفاق خارقالعاده رخ داد. جانور برگشت و رو به ساحل، مستقیم به هوا پرید. قد آن در حالت ایستاده ۳ یا ۳.۶۵ متر به نظر میرسید. بعد از آن چه اتفاقی افتاد، نمیدانم، چون دل و جراتم را از دست داده بودم و داشتم با دست و پا زدن از ساحل بالا میرفتم.» جردن برای یافتن جسد موجودی که مطمئن بود کشته، باز به رودخانه بازگشت، اما جستجوی او بیفایده بود.
بیشتر آنچه در دنیای انگلیسی زبان امروز در مورد باورهای مردم بومی در مورد دینگونک میدانیم، از طریق گزارشات همین کاشفان سفیدپوست و استعمارگر بدست آمده است. در آن گزارشات دست دوم و سوم، این موجود که نویسندگان غیربومی گاهی و شاید به اشتباه از آن به عنوان اُل-اوماینا و لوکوآتا یاد میکنند، هنوز هم ترسناک به نظر میرسد، اما حضور آن اغلب منادی خوشبختی، محصول عالی و گلهی پررونق و عدمحضور آن بدشگون است.
اگر معنای ژرف و پنهان این داستانها را درک کنیم، روشن است که جوامع بومی از چیز دیگری بسیار بیشتر میترسیدند: موزونگو؛ یعنی خود خارجیها. کسانی که هیولایی به نام لوکوآتا را میشناختند، معتقد بودند جهانگردان این موجود را با قصد و نیت و بهعنوان وسیلهای برای قربانی کردن طاعون کشتهاند و درست همانطور که انتظار میرفت، زمانی که جردن حدود سال ۱۹۰۸ به دینگونک شلیک کرد، یک بیماری مرگبار، جوامع بومیان ساحل شمالی دریاچه ویکتوریا را فرا گرفت.
وقتی دینگونک ناپدید شد، این جوامع آسیب دیدند. از این گذشته، آنها از این موجود نمیترسیدند: فقط مردان سفیدپوست در برابر این هیولاماهی، لرزه به جانشان میافتاد.
تا به امروز، هیچ مدرک علمی قطعی مبنی بر وجود دینگوک به دست نیامده است. با این حال، این موجود همچنان در افسانهها و داستانهای محلی در اطراف دریاچه ویکتوریا زنده مانده است.
کانال عصر ایران در تلگرام